آخرین مطالب
امکانات وب
اگر این ترم من بدون اون استاد کارآفرینی بود، دنیا بهشت میشد! :)))
ولی الانم خوبه...پاییز...
خیلی خوبه! :)))
خدایا شکرت!
زندگی الان خوبه...
کارا هنوزم هستن ولی یکم مرتبتر! ^__^
رانندگی هم تموم شد!
الان کهربا نوشتم...بااینکه خیلی وقتا سر نوشتنش ا دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 19:11
فقط نمیدونم چرا از وقتی که چنین تصمیمی گرفتم، یکسره داره استوری میذاره!
خیلی دیگه داره میاد توی چشمم...
امروز حالم خوبه! :دی
مریم معمولی
برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 14:37
زمان کند شده...
فکر کنم فهمیده که منتظرم یکمی بگذره!
چون دانشگاه نرفتم الان یکمی ازش میترسم! ¤__¤
شاید این هفته که برم اوضاع بهتر شه!
برای رانندگی دو تا فیش گرفتم...یه حسی بهم میگه این هفته هم هول میکنم! :|
تمرکزم کم شده...
ازینکه کهربا تموم بشه میترسم...دوست دارم تموم بشه ها ولی دلم خیلی تنگ میشه!
تابلوی سومم تموم شد...مثل کارای دیگم بهش حس ندارم...همه کارام بچمن ولی ازون بچه هایی نیست که خ دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : خوبمنمیدونم, نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 14:37
فقط...
فقط من نمیفهمم این وسط خوابای من چی میگن؟! :دی
مریم خوب
برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 14:37
خب من دوسش دارم...همین! :)
فکر کنم اونم کسی رو دوست داره...همین! :)
علاقه ی یه طرفه...همین! :)
کاش اینجوری نمیشد...
فکر کنم الان باید بگم خدا حواسش بهم بوده که توی این زمان و شرایط کافشو بست!
نمیدونم والا...
قبول کردم که یه لوگویی رو طراحی کنم...نمیدونم وقت چنین چیزی بود یا نه اما واقعا دلم خواست اینکارو بکنم!
این ترم واحدام زیادن...رانندگیم شرش کنده نمیشه...کهربا هم هست!
یکمی حس میکنم شاید دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 14:37
یه رژیم سه روزه گرفتم و عین چی پشیمونم! :/
ولی دیگه یه روزش گذشته و نمیخوام ولش کنم...دیگه نمیدونم میخوام چقدر لاغر بشم تا دست بردارم! -__-.
.
یکسره سعی دارم برم به دنیای خیال ولی دیگه خیلی راهم نمیدن...!
باز خدا رو شکر الان چنان ضعفی کردم که افکار دیگه از یادم رفتن!
امشب از کمپین صدای آب برام دعوتنامه فرستادن...اون همه اذیت شدم ولی با این حال قبول کردم که برم!
خب راستش همیشه حس میکنم اگه دنیایی ک دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 25 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 23:21
انگار کلی آرامبخش خوردم!
خوشم میاد...یه جورایی بی برنامه!
خیلی خوووووبه!
بی اهمیت! :))))
کی گفته باید با سرنوشت جنگید؟!
باید خودمونو به سرنوشت بسپاریم...
مریم خوب
برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 13 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 23:21
ده دقیقه ی دیگه رژیمم تموم میشه!
خوبم! :)))
ولی یه تغییری هست که خیلی جلوی چشممه...اونم بیرون اومدن از دنیای خیاله!
بدم نیستا ولی ته دلم قلقلک میاد و دلتنگ اون موقع ها میشم! :)))
ولی شایدم دارم خودمو گول میزنم...آخه دلتنگی داره؟! جدا از وقتایی که همه چیز ایده آل بود ساعت 12 شب تا 6 صبح هایی هم بودن که واقعا اذیت میشدم...
کاری ندارم...مهم اینه که الان خوبم! ^__^
بدون خیالات...بدون نیاز به حس دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : دقیقه, نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 15 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 23:21
فکر کنم دیگه واقعا عاشق شدم! :|
از یادم نمیره...همش غصشو میخورم!
خسته ام...خیلی خسته...
نمیدونم دارم تقاص کدوم کارمو پس میدم...
ولی مطمئنم...تا حالا اونقدر آدم بدی نبودم که بخوام اینجوری سر هر چیزی اذیت بشم!
کافشو بست...میخواستم بگم حالا که اوضاع من اینجوری شده؟! حالا که لازم بود باشی؟!
خدایا مسخرست...گفت دوباره یا همونجا یا یه جای دیگه کافشو راه میندازه! :(
ولی کی؟!
من بهم ریختم...به خاطر ا دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 20 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 23:21
کاملا درگیر...
چی شد که به اینجا رسیدم؟!
نمیدونم...
امروز توی پارک دانشجو یه نفر اومد جلو و خیلی مودبانه میخواست باهام آشنا بشه!
خیلی شیک گفتم آقا من دلم پیش کس دیگه ایه! :/
کلی پا پیچ شد اما من حرفم همین بود!
نمیدونم تهش میخواد چی بشه...
شاید چند وقت دیگه یادش بیفتم و بخندم...بگم عشق دوران 18 سالگی که خیلی فرق داشت!
یکسره چشمم پر اشک میشه! :/
نمیدونم چی شده...
مریم دلباخته ی دیوونه + نوشت دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 14 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 23:21
امروز دیگه کلا رد دادم...رانندگی رو رد شدم!
همش گریه میکردم...میدونستم بهونه ام فقط رانندگی نیست!
فکر کنم در آینده اعتراف کنم که مسخره ترین دوران عمرم هیجده سالگیم بوده!
امروز درباره ی ابی خیلی خیلی با آبجیم حرف زدم و به این نتیجه رسیدیم که شاید به خاطر خاطره سازیای منه که این علاقه به وجود اومده...شاید من از ابی خوشم نیومده و احتمالا از افلاطون خوشم میاد!!!(قضیه داره...)
خیلی حرفا زدیم...خی دلم از خیلی روزا با کسی نیست......برچسب : نویسنده : mrooz-neveshtea بازدید : 16 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 23:21